این اولین پستی که میخوام برای شما بنویسم .
البته به جز پست قبلی که به رسم استقبال ازتون منتشر کردم .
طبق محاسباتم الان درست پنج هفته است که شما توی شکم من در حال رشد هستید :)) و باید بدونید که چه شعف وصف ناشدنی رو در من به وجود آوردید .
فعلا فرض رو بر این میگذارم که طبق حس پدرتون شما دوتایید . دوتا دختر زیبا :) پس جمع میبندم توی جمله هام ، تا یک ماه دیگه که میرم سونو و صدای قلبتون رو میشنوم . یک قلب یا دو قلب :)))))
بی نهایت عاشقتون ، از همین الان روز شماری میکنم برای روزی که دستاتون و توی دستم میگیرم ، برای روزی که توی بغل میگیرمتون و از شوق اشک میریزم .
این پست رو میخوام بیشتر اختصاص بدم به این چند روز گذشته و امیدی که بابا چسترتون بهم داد.
این پست رو اختصاص میدم به شنبه ای که صبح بلند شدم و با اینکه زود بود ، بیبی چک زدم و منفی شد . به شنبه ای که افسردگی گرفته بودم و دلم نمیخواست به هیچ وجه از تختخواب جدا بشم . به شنبه ای که ساعت چهار بعدازظهر چشامو باز کردم و دوتا پسونک صورتی کنار بالشم دیدم . به شنبه ای که در اوج ناامیدی این کار ساده ی پدرتون باعث شد امیدم به وجودتون صدبرابر بشه و انقدر ذوق زده بشم که نفهمم چطوری از روی تخت اومدم پایین و پریدم بغل پدرتون.
از همین الان بهتون حسودی میکنم چرا که بهترین پدر دنیا رو دارید و خوش به سعادتتون نی نی های قشنگم .
این چند وقت که منتظر جواب بی بی چک و آزمایشم بود پدرتون عامل اصلی حفظ آرامشم بود . هی بهم امید میداد .حرفای قشنگ میزد . سرشو میذاشت رو شکمم و باهاتون حرف میزد . آنقدر باهاتون قشنگ حرف میزنه و آنقدر میره توی حس که بعضی وقتا فکر میکنم نکنه واقعا با باباتون ارتباط برقرار کردید و سرمن کلاه رفته این وسط :))
شما بهترین اتفاق زندگی من بعد از آشنایی و ازدواج با پدرتون هستید . از وقتی جواب آزمایشمو گرفتم مطمین شدم که خدا بی نهایت دوسم دارم ، بی نهایت زیاد . یا به قول چستر که در جواب چندتا دوسم داری میگه بونهایت خداهم بونهایت دوسم داره . و چی از این بهتر؟
بی بی های قشنگم که الان اندازه ی فندق هم نیستید خوب رشد کنید و جاتون رو توی دلم باز کنید . دلم فقط برای شماست ، تا نه ماهگی خونه ی شماست . مامن آرامش شماست . من همه چیو فراهم کردم که شما به خوبی و خوشی نه ماه توی شکمم زندگی کنید . رشد کنید و خودتون رو برسون به من . دستاتون رو برسونید به دستای من . مامان بی صبرانه منتظر روزی که دستاتون و میگیره تو دستش ، چی بهتر از این؟
فندوقای قشنگم از همین الان دلم براتون بی نهایت تنگ شده ، آنقدر دوستتون دارم که خیلی که فقط خدا میدونه چقدر .
شما تنها چیزی هستید که من توی دنیا میخواستم و میخواهم و خواهم خواست .
قول میدم ازتون محافظت کنم .
سرجاتون محکم بشینید که قراره بهترین نه ماهه دنیا رو باهم سپری کنیم . کلی خوش بگذرونیم و بخندیم و برقصیم و کیف کنیم درکنار هم و درکنار پدرتون چستر .
واقعیتش دلم نمیخواد این پست رو به پایان برسونم . آخه چه کاری لذت بخش تر از صحبت کردن با شما ؟ با قشنگ ترین ، باهوش ترین ، فوق العاده ترین فندوق های جهان :)))))) چشم رنگی های من ، زندگی بعد از شما به زیبایی زندگی توی بهشت شده برای من .
شما همون وعده ای هستید که خدا روی زمین بهش عمل کرده ، بهشت های زمینی من .
مواظب خودتون باشید .
دوستون دارم .
بونهایت