دیروز متوجه شدم که چقدر بهت وابسته شدم . توی همین مدت کم . توی همین سه ماه .
دیروز که پدرت داشت توی ماشین دنبال چیزی میگشت و بعد از اتمام کارش حواسش نبود و با باسن اومد توی شکمم ، دیروز که با اینکه شدت ضربه خیلی خیلی آروم بود اما تمام مدت فکرمو به خودش مشغول کرده بود و ترس تموم وجودمو برداشته بود .
دیشب که وقتی رسیدیم خونه یه درد خفیفی توی دلم احساس میکردم و بدون اینکه متوجه بشم تمام صورتم خیس از اشک شد .
دیشب برای اولین بار بخاطرت گریه کردم . بخاطر اینکه نکنه خدایی نکرده از دستت بدم .
دیشب شب وحشتناکی بود . تمام فکرم پر شده از فکرای منفی .
تا صبح مواظبت بودم و نگران . تا صبح فکر میکردم و هی با خودم میگفتم جنین تو قوی ترین جنین دنیاست .
تا صبح قربون صدقه ات میرفتم و بهت انرژی میدادم . انرژی میدادم که بمونی برام که ترکم نکنی .
تو از گوشت و خون و استخون منی . تو همه کس منی . همه ی وجود من . غم و شادی من .
پنجشنبه وقت غربالگری اولت بود و دکتر بهم گفت که به احتمال خیلی زیاد پسری :)))))))))))
گل پسرم:))))))))
آنقدر شیطون بودی و تکون میخوردی که دلم نمیخواست هیچ وقت سونوگرافیش تموم بشه .
باز هم مثل سری پیش که صدای قلبت پر از شگفتی و حال خوب بود این بار هم با شنیدن صدای قلبت کلی ذوق مرگ شدم . و البته خوبیش اینه که اینبار صدای قلبتو دارم . تکون خوردناتم دارم . از همه ی حرکاتت فیلم گرفتم و روزی چند بار نگاهت میکنم مادر .
هنوز باورم نمیشه که پسردار شدم .
دوتا از چستر داشتن یعنی بی نهایت خوشبختی :))))))) و امیدوارم که پسرم توی 90 درصد موارد به پدرش بره یا رفته باشه :))
پسر قشنگم من خیلی بهت نیازدارم ، خیلی دوست دارم و خیلی خیلی بهت وابسته ام . حتی توی همین مدت کم . با وجود اینکه هنوز تکون نمیخوری و هنوز به طور کامل حست نکردم اما بهت وابسته ام . دوستت دارم به حدی که نمیتونی تصور کنی . شدت عشقم بهت میتونه مرزها رو جابه جا کنه .
و همه ی اینهارو درست دیشب فهمیدم . دیشب که حس کردم (زبونم لال) دارم از دستت میدم ...
قوی باش پسرم . قوی باش و بمون برام . بمون برام و به دنیا بیا .
من این دنیارو با تو میخوام . با تو و پدرت .
این دنیا برام با تو قشنگه . با تو و پدرت .
شیطون کوچولوی من ، مواظب خودت باش .
بی نهایت دوست دارم