بیست هفتگی

کیهان قشنگ مادر الان حدود دو هفته است که تکون میخوره یعنی درست از هفته ی هجدهم . اوایل که نبض میزد فکر میکردم توهم زدم ، آخه همه میگفتن جنین از هفته ی ۲۲ به بعد شروع به حرکت میکنه و من فکر‌ میکردم اشتباه میکنم .‌تا اینکه ضرباتش محکم تر و پیاپی تر شد ، بخصوص شبا .پسر زیبام از ساعت ۹ شب تازه از خواب بیدار میشه و شروع میکنه به بازی کردن ، ساعت ۴ صبح هم اوج حرکاتشه . 

چستر دیشب برای اولین بار حرکتشو حس کرد ، دستشو گذاشته بود روی شکمم و داشت نوازشش میکرد که یهو تکون خورد ، قیافه ی چستر دیدنی بود . انقدر ذوق زده شده بود که اشک تو چشماش جمع شده بود .

راستش از وقتی تکون میخوره دیگه عشقم بهش بی اندازه شده ، فکر نمیکردم هیچ وقت کسی و که تاحالا ندیدم و نشنیدم و لمس نکردم و انقدر دوست داشته باشم . انقدر زندگیم باشه ، انقدر دلم براش تنگ بشه 

کیهان عزیزم تو تموم دارایی من توی دنیایی ، تو و پدرت .

با هر تکونی که میخوری دنیای من قشنگ تر میشه ، حتی تصور اینکه چند ماه دیگه به دنیای من میای زندگیمو قشنگ تر میکنه . تو زندگی منی مادر ، دار و ندار من ، همه کس من ، نبض من ، لبخند من .

نفس مادر ثانیه شماری میکنم برای به دنیا اومدنت ، سیر نمیشم از صحبت کردن باهات ، سیر نمیشم از لمس کردن شکمم وقتی که داری تکون میخوری و پاهاتو فشار میدی به شکمم . از اینکه هستی خوشحالم ، خیلی خوشحال .

بدون که منم هستم ، با هر‌ حرکت دست میکشم روی شکمم و باهات حرف میزنم که بدونی هستم ، مادرت هست . کنارته . با هر تکون ، با هر حرکت ، با هر نفس .

من هستم مادر ، من کنارتم ‌.‌تا آخر دنیا کنارتم . تا وقتی که نفس بکشم . 

چقدر دوست دارم کیهان . سراسر ذوقم از بودنت .

یه دنیا ممنون که منو مادر خودت کردی ، تا آخر عمر مدیونتم . مدیون تمام این حسای قشنگی که بهم هدیه دادی ، مدیون تک تک لحظاتی که بعد از بسته شدن نطفه تو هزار بار زیبا تر شدن توی زندگیم . من مدیونتم مادر و عاشقت . ایشالا که بتونم جبران کنم بودنتو . بتونم زندگی خوبی برات رقم بزنم . میتونم ، من از خجالتت درمیام مادر . قول میدم دینمو بهت ادا کنم . بتونم حداقل نصف این حسای خوبی که با وجود خودت بهم هدیه دادی رو با وجود خودم بهت هدیه بدم . قول میدم باعث لبخندت باشم همیشه ، باعث دلخوشیت ، دلگرمیت ، حال خوبت .

ممنون پسرم ، ممنون که زندگی منو با تکون خوردنات از این رو به اون رو کردی تو خوش قدم منی ، از وقتی وارد زندگیم شدی هر روزم پر از خوبیه ، پر از هدیه ، من برنده شدم کیهان . از وقتی قلب تو توی وجودم شروع یه تپیدن کرد برنده شدم .من بردم ، پیروز شدم ‌. به همه ی چیزایی که میخواستم رسیدم با وجودت . آخ که چقدر عزیزِ وجودت ، قلب ، دستات ، چشمات ..‌

کیهان عزیزم خیلی دوست دارم ، جان مادری تو ...

 

مادر ِمهتابی

نگرانی تو بیهوده است

قلبت را میبوسم ...
Designed By Erfan Powered by Bayan